نمیدانم که دیشبِ من چهقدرش خودِ برآمدهی من بود و چهقدرش جلوهنماییِ دوزخ. در این سه بار دوبارش منجر به ژستی اصیل و نهایی شد. (اصیل؟) ~ بارِ اول: ژستِ مواجهه با مرکز و کنترلِ جزئیات در بسط و قبضِ, ...ادامه مطلب
تئورما تئورما تئورما. زیباییِ این تمثیل نفسام را بند آورده. دو شب است مثلِ یک حبابِ گداخته گیرکرده تویِ سینهام. دلام میخواد یکی را پیدا کنم بگویم چه دیدهام. دو شب است دارم دورِ خودام میچرخم. دلام میخواهد شریکاش شوم با کسی و بیهودهست. هیچ چیز نمیشود گفت. نوجوان شدهام. زنِ لختی را انگار دیدهام و برافروختهام و نقشِ بدناش تویِ چشمام حک شده و به, ...ادامه مطلب
*إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾*فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾*وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُل,یادداشتِ ...ادامه مطلب