[شعر]

متن مرتبط با «کوتاه» در سایت [شعر] نوشته شده است

دور [شعر کوتاه]

  • زخمیّ‌ِ ردِ پا دور به آهو می‌رود آهو به دور ,کوتاه ...ادامه مطلب

  • [شعر کوتاه]

  • *إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾*فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾*وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُ, ...ادامه مطلب

  • وین پیرِ سالخورده [داستان کوتاه]

  • *إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾*فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾*وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُ, ...ادامه مطلب

  • چند شعر کوتاه [شعر]

  • ۱ آویخته بر چوب لباسی این پیرهن کجای سفر مانده؟ ۲ یک چشمش به کوه یک چشمش به دریا رودخانه امّا به دریا می ریخت ۳ نگاه ام افتاد به سایه ام در دست چپش عصایی بود ۴ دیگر این آینه دریا نیست دیواری ست فقط که صیقلش داده اند ۵ نشسته بودند بر نیمکتی هردو غ, ...ادامه مطلب

  • معامله [شعر کوتاه]

  • خیره به صفحه ی ساعتش پرنده ها را از یاد برد عقربه ها پرواز می کردند- آواز می خواندند, ...ادامه مطلب

  • بزرگ [دو شعر کوتاه]

  • ۱. سه گربه راه می روند گرد سپیدار آسمان بی قرار است و زمین نیست تو را این گونه دیده ام. ۲. از خوف روز تن کلمات دوباره می لرزد در این سحرگاه تو باز آمده ای و چشم تو دهانی باز است به بلعیدن, ...ادامه مطلب

  • تنها [دو شعر کوتاه]

  • ۱. آن سوی دشت های دور و دراز آن جا که علف های تازه رسته اند مرد نشسته دلش را گذاشته در کوله پشتی کوچک اش و چشم بی رمق اش آسوده به ماه خیره است ۲. هزار برگ بهاری روییده بر درخت بر یکی از شاخه هاش اما از پاییز برگ زردی مانده هنوز, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها