[شعر]

متن مرتبط با «صبح شعر» در سایت [شعر] نوشته شده است

بیستِ آذر، سرِ صبح، نیم‌هشیار

  • من یک رفیقی دارم و این عاشقِ یکی شده بود، چند وقتِ پیش. و بعدِ چند وقت که دل‌دل کرد و دورِ خودش چرخید، آمد از من مشورت بگیرد. من آن طرف را نمی‌شناختم و جسته‌گریخته فقط از زبان‌ِ خودش شنیده بودم و به ن, ...ادامه مطلب

  • سرتابه پا زبان- واکاویِ مفهومِ شعر در دیوانِ مسعودِ سعد [مقاله]

  • این مقاله ی کوتاه را به عنوانِ مشقِ کلاسِ مسعودِ سعد، برای دکتر عیدگاه نوشتم. کمی هول هولکی شد اما نهایتاً چیزی بیشتر از این درنمی آمد ازش. گفتم این جا هم بگذارم اش.  دریافتِ فایل, ...ادامه مطلب

  • درباره‌یِ شعر [یادداشت]

  • شعر یا زیباست یا شاهدِ زیباست. یا خودِ صورت است یا چشمی‌ست باز به صورتی.  در حالتِ اول کاراش روشنی و بیان است و در حالتِ دوم کتمان و اشاره به گنگی. در حالتِ اول باید آشکار «شود». در حالتِ دوم باید پنهان «کند»., ...ادامه مطلب

  • مستِ مدام باشید [شعر ترجمه]

  • سروده‌یِ شارل‌بودلر گردانده‌یِ عرفانِ پاپری‌دیانت _____ مستِ مدام باشید. این است و جز این نیست: آن سؤالِ یگانه. تا وزنِ هولناکِ زمان نشکند کمرهاتان را، مستِ مدام باشید.  و مستِ چه اما؟ مستِ شراب و شعر و پرهیز و مستِ هرچه. مست باشید فقط اما. و یک‌بار بر راه‌پله‌یِ کاخی، بر علف‌هایِ سبزِ علفزاری و در بی‌کسیِ غم‌بارِ اتاقِ‌تان، از خواب اگر پریدید و مستی پریده, ...ادامه مطلب

  • درباره‌یِ شعری که از عبید خواندم [یادداشت]

  • با زبان چه کاری می‌شود کرد مقدس‌تر از خشونت کردن؟زبان=ذهن=جهان=خدا رویِ زبان و ذهن و جهان و خدا غبار می‌نشیند. و فقط با خشونت آشکار، با صراحت در زیبایی کردن می‌شود این غبار را پس زد. خداوند می‌‌گوید: کنتُ کنزاً مخفیاً فاحببت ان اعرف. در زبانِ فارسی واژه‌ی خطر دو معنی دارد: یکی معنیِ امروزی‌اش که معادلِ dangerous انگلیسی‌ست و یکی هم به معنی بزرگ و ارزشمند. پس خطرناک هم یعنی ویران‌گر و هم یعنی ارزشمند. و عبید زاکانی به جد خطرناک است. چون ویران‌گر است. تمامِ غبار‌هایِ ذهن و زبانِ‌ ما را با طوفانِ شعر و نثرش می‌روبد و زبانِ‌مان را لختِ مادرزاد می‌کند. همه تجربه کرده‌ایم که در برهنگی چه خنکایی هست. پس عبید هم خطرناک است و هم خطرناک. زیبایی مثلِ نور صریحِ خورشید چشم‌ِ‌مان را می‌زند.  و این دو بیتِ ناصرخسرو هم به یادم آمد و این‌جا می‌نویسم‌اش: ای به‌سویِ خویش کرده صورتِ من زشت من نه چنان‌ام که می‌برند گمان‌ام آینه‌ام من، اگر تو زشتی زشت‌ام ور تو نکویی، نکوست صورت و سان‌ام , ...ادامه مطلب

  • در ستایشِ پیرمردها [شعر بلند]

  • برایِ آلخاندرو خودروفسکی و باقیِ پیرمردها صبح به راه افتاد -ما چه می دانیم- پس بمانیم سرافکنده تا صبح و راه برسند # "های های بردارید از دوش ام این همه نور را" می رقصی که بیایید "های های نکند نور بپرّد کسی نگیرد اش دیگر" می خندی و معلوم نیست به کی # راهی که کور و کوره بود را فرشی می بینم -عطر و سنگ و خون- دیگر به آینه کاری نداری تمامِ آینه هایت را فرشِ راه کرده ای ما چه می دانیم # یک جایِ زمین ایس,ستایشِ,پیرمردها,بلند ...ادامه مطلب

  • دور [شعر کوتاه]

  • زخمیّ‌ِ ردِ پا دور به آهو می‌رود آهو به دور ,کوتاه ...ادامه مطلب

  • یک شعر، یک شهاب [یادداشت]

  • *إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾ *فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾ *وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَل,یادداشت ...ادامه مطلب

  • جبر سفید [شعر]

  • *إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾*فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾*وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا ﴿۱۸﴾___________________*آنگاه که جوانان به سوى غار پناه جستند و گفتند پروردگار ما از جانب خود به ما رحمتى بخش و کار ما را براى ما به سامان رسان (۱۰)*پس در آن غار سالیانى چند بر ,جبر,سفید,شعر ...ادامه مطلب

  • کز جهان می‌شد و در آرزوی روی تو بود [شعر]

  • *إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾*فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾*وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُ, ...ادامه مطلب

  • [شعر کوتاه]

  • *إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾*فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾*وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُ, ...ادامه مطلب

  • 2017 [شعر]

  • *إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾*فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾*وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُ, ...ادامه مطلب

  • ۱۴۳۰ [شعر]

  • *إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾*فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾*وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُ, ...ادامه مطلب

  • [شعربلند]

  • *إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾*فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾*وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُ, ...ادامه مطلب

  • شمایل [شعر منثور]

  • *إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾*فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾*وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُ, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها