[شعر]

متن مرتبط با «ستایشِ» در سایت [شعر] نوشته شده است

در ستایشِ پیرمردها [شعر بلند]

  • برایِ آلخاندرو خودروفسکی و باقیِ پیرمردها صبح به راه افتاد -ما چه می دانیم- پس بمانیم سرافکنده تا صبح و راه برسند # "های های بردارید از دوش ام این همه نور را" می رقصی که بیایید "های های نکند نور بپرّد کسی نگیرد اش دیگر" می خندی و معلوم نیست به کی # راهی که کور و کوره بود را فرشی می بینم -عطر و سنگ و خون- دیگر به آینه کاری نداری تمامِ آینه هایت را فرشِ راه کرده ای ما چه می دانیم # یک جایِ زمین ایس,ستایشِ,پیرمردها,بلند ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها