سحر شد باز نیومد خواب به چشمام نیومد خواب به چشمامنیومد خواب به چشمام ____ نمیره از سر ام فکرِ نگار ام همون یاری که من دوست اش میدارم همون یاری که وقتی بِم میخنده آتیش میگیره این قلبِ نزار ام دیگه طاقت ندارم آی خدا طاقت ندارم ____ خدا امشب دلام تنگه دلِ یار ام مثِ سنگه خدا من شکوه دارم ولام کرده نگار ام دیگه طاقت ندارم دیگه طاقت ندارم (۲) ____ آی خدا اون با بزرگون میپره از این و اون دل,خدایا,ترانه ...ادامه مطلب