[شعر]

متن مرتبط با «نوشته» در سایت [شعر] نوشته شده است

سوادِ صورت[نوشته‌ای برای اعتراف]

  • فقر سلاح خطرناکی‌ست. فقر چیزِ خطرناکی‌ست. من چه قدر بی‌احتیاطی کردم. من دقت نکردم که چه کی‌کنم. من از شاکله افتادم. تمام رذایل اخلاقی دارند از توی چهره‌ی من سر می‌زنند.  الفقرُ سواد الوجه من اشتباه کردم. من دیگر هیچ‌کسی را ندارم توی این زندگی. من دیگر هیچ دوستی ندارم. و از همه‌ی دوستانی که یک زمان فکر می‌کردم که داشته‌ام گله دارم. دیروز عصر که سیاه‌پا آمد من, ...ادامه مطلب

  • [نوشته]

  • نوری یکپارچه. تیره اما یکپارچه.,نوشته ...ادامه مطلب

  • یکی از شعرها [نوشته]

  • او شاعر بود. کمابیش شاعر معروفی هم بود. چند تا کتاب شعر چاپ کرده بود و می شناختندش. یکی از شعرهایش را خیلی دوست داشت. آن را ننوشته بود. یعنی هیچوقت مکتوبش نکرده بود. آن در ذهنش حفظ داشت. گاهی  آن را زیرلب برای خودش زمزمه می کرد. یا در جمع دوستانش، وقتی از او می خواستند که برایشان شعر بخواند، آن را می خواند.,یکی از شعرهای سعدی,یکی از شعرهای حافظ,یکی از شعرهای قیصر امین پور ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها